در حال بارگذاری ...
...

operaرا دختر ایتالیا نامیده‌اند و این گفته نه تنها مبالغه‌آمیز نیست، بلکه مبتنی بر مدارک و اسناد غیر قابل کتمان است، اما باید بلافاصله افزود که"هنر اپرا" به شکلی که امروز درجهان مطرح است، حاصل هوش و ذکاوت و خلاقیت ایتالیایی‌هاست

operaرا دختر ایتالیا نامیده‌اند و این گفته نه تنها مبالغه‌آمیز نیست، بلکه مبتنی بر مدارک و اسناد غیر قابل کتمان است، اما باید بلافاصله افزود که"هنر اپرا" به شکلی که امروز درجهان مطرح است، حاصل هوش و ذکاوت و خلاقیت ایتالیایی‌هاست

درباره هنر اپرا
operaرا دختر ایتالیا نامیده‌اند و این گفته نه تنها مبالغه‌آمیز نیست، بلکه مبتنی بر مدارک و اسناد غیر قابل کتمان است، اما باید بلافاصله افزود که"هنر اپرا" به شکلی که امروز درجهان مطرح است، حاصل هوش و ذکاوت و خلاقیت ایتالیایی‌هاست وگرنه"نمایش موسیقائی" چنان که بعد به آن اشاره خواهم کرد، در مشرق زمین نیز ریشه ‌دیرینه دارد و مطلقاً نمی‌توان پذیرفت که تلفیق موسیقی و نمایش توسط ایتالیائی‌ها کشف شده است.
کلادیو مونته وردی Claudio Monteverdi(1643-1567م)در سال 1607 میلادی، با الهام از تجارب پیشین خود و دیگران،‌ اثری مشابه اپراهای امروزین به نام اورفه ئو orfeo به وجود آورد. اپرای اورفه ئو orfeoبا اورتور‌(مقدمه) آغاز می شد و خوانندگان به تناسب نیاز نمایش، گاه به صورت تک‌خانی، یا آواز دونفره و سه نفره و زمانی با استفاده از گروه خوانی (کُر) و گاهی بدون آن به اجرا درآمد و با این که یاد آور"مادر یگال‌ها" Madrigale (نمایش‌های آوازی اولیه ) بود، اما محصول جدیدی محسوب می‌شد که به جای بازیگران، خوانندگان نمایش را اجرا می‌کردند و ارکستر درفاصله ‌میان صحنه و جایگاه تماشاگران (ارکسترا) نمایش را همراهی می‌کرد. مونته وردی درسال 1613 میلادی به ریاست هیأت موسیقی کلیسای "سن مارکویِ" ونیز انتخاب شد و با ساختن چند اپرای دیگر بر تجارب خود افزود و راه حل‌های جدیدی در موسیقی ابداع کرد و از این رو او را از پایه گذاران هارمونی جدید به شمار می‌آورند. او با بسط و توسعه و ایجاد تنوع و وارد ساختن سازهای زهی و بادی ارکستری که خوانندگان را همراهی می‌کرد، ساختار این گونه ‌جدید نمایش را استحکام بخشید. مونته وردی باتوجه به اهمیت صدا در معرفی نقش‌ها، آواز خوانندگان را از حیث زیرو بم به شش دسته تقسیم بندی کرد:‌
1- سوپرانو soprano صدای زیر و ظریف زن
2- متسو سوپرانو Mezzo sopranoصدای متوسط زن
3- کنترآلتو Contraltoصدای بم زن
4- باریتون Barytonصدای بم
5- تنور Tenorصدای مرد جوان
6- باس Bassoبم ترین صدای مرد
پس از ایتالیا، اپرا در سایر کشور‌های اروپا رواج یافت و به ویژه در آلمان، فرانسه و انگلستان آثار جدیدی خلق شد و بر دامنه‌ طرفداران این هنر افزوده شد و تا پایان قرن هیجدهم میلادی قواعد و ضوابط پدید آمده در ایتالیا و آهنگسازان ایتالیایی در اروپا رعایت می‌شد.
هاینریش شوتسHeinrich Schutz (1585- 1672 میلادی ) آلمانی پس از انجام سفری تحقیقاتی به ایتالیا اضافه بر مکتب ونیز، شیوه های مانتوآ ( که مونته وردی تأسیس کرده بود ) و فلورانس (مکتب موسیقی پری کاچینی Peri Cachiniو گالیله Galileo) مکتب هنر پولیفونی ونیز را با موسیقی آوازی آلمان تلفیق کرد تا اپرا را در سطح بالاتری قرار دهد و مسیری را پدید آورد که به اپرای واگنر (ریچارد واگنر 1883 تا 1813 میلادی) منتهی شد. نوعی اپرای مبتنی بر زیبایی شناسی متفاوت با اپرای ایتالیایی که این بار محصولی آلمانی جلوه می‌کرد.
به هر حال اروپا در گستره‌ای وسیع از ایتالیا گرفته تا فرانسه و از آلمان تا به انگلیس و با جذب نیروهای خلاقی چون شکسپیر‌(‌در انگلستان) و مولیر‌(در فرانسه) و بی‌شمار طراحان صحنه، لباس، نوازندگان برجسته، خوانندگان تراز اول طی سه قرن و اندی اپرا را نه تنها به محصولی چند جانبه ‌هنری، فرهنگی مبدل ساختند، بلکه آن را جهانی کردند. در حالی که اگر فقط ملاک مقایسه‌مان اپرای چین(شامل انواع اپرا که معروفترین آن اپرای پکنی است) و تعزیه‌ ایرانی باشد، مشرق زمین بسیار زودتر از غرب به تلفیق نمایش و موسیقی دست یافته، اما هرگز نتوانستند آن‌ها را جهانی کنند. اگر تعزیه را با اپرا مقایسه کنیم، متوجه خواهیم شد که نویسندگان و شاعران و موسیقی دانان گمنام و غالباً عامی، طی زمانی به همان تقسیم بندی‌هایی دست یافتند که آهنگسازان و اپرا‌نویس‌های نامدارغرب، با تحقیق و تمرین و تجربه و ناشی از داد و ستد فرهنگی به آن نائل آمدند که‌ اشاره‌ای به آن در تعزیه این ادعا را به اثبات می‌رساند:
1-مقدمه عبارت از نوحه خوانی و آواز دسته جمعی است.
2-امام خوانها بیشتر در مایه‌های پنجگاه، رهاوی و نوا می‌خواندند.
3-شبیه حضرت عباس‌(ع ) در مایه ‌چهارگاه می‌خواند.
4-شبیه حر در دستگاه چهارگاه می‌خواند.
5-شبیه عبدالله بن حسین (ع) که در دامن شاه شهیدان به درجه‌ شهادت رسید، در ‌گوشه‌ای از راک می‌خواند که این گوشه به "راک عبدالله" معروف است.
6-اشقیاء از بحرطویل استفاده می‌کردند و بیشتر خواندن‌شان رسیتاتیف Resitatif بود تا آواز‌خوانی
و.... می‌خواهم به این نتیجه‌گیری برسم که به گمان من، مثل بسیاری از موارد و همچون همیشه شرقی‌ها باروت را اختراع کرده، اما غربی‌ها توپ را شلیک کرده‌اند و نتیجه‌ دیگری که ‌‌می‌خواهم به آن برسم این است که طرد اپرای غربی و نیاموختن ارزش های آن باعث خواهد شد که گنجینه ‌ادبی ما به بایگانی تاریخ سپرده شود؛ در حالی که که اگر با ارائه نمونه‌های عالی بتوانیم بستری برای آهنگسازان ایرانی فراهم کنیم که میراث کهن موسیقی و شعر را با مضامین ملی و مذهبی درآمیزند (تا اپرای ایرانی ملهم از شعر کهن و موسیقی ملی و تجربه‌ تعزیه به تدریج شکل گیرد)، خدمتی غیرقابل کتمان انجام داده‌ایم و در غیر این صورت، به خاطر ته کشیدن مضامین اپرای غربی و رهایی از تکرار اپرا نویس‌های غربی، به منظور احیای اپرا، داستان‌های ایرانی را دیگران مصادره خواهند کرد و آن روز فریاد‌های "وااسفای" هیچ کدام از ما را هیچکس نخواهد شنید.
با این باور و با حمایت بنیاد فرهنگی هنری رودکی و مرکز هنرهای نمایشی، نخست اپرای عروسکی"‌رستم و سهراب" را به صحنه آوردیم و دیدیم که در تهران و مشهد و گرگان و دبی و پراگ و... با استقبال بی نظیر روبرو شد و امروز با همان حامیان فرهنگی تراژدی مکبث اثر ماندگار شکسپیر و جوزپه وردی را ‌روی صحنه آورده‌ایم تا روزنه‌ای به هنر اپرا بگشائیم تا زمینه ‌دستیابی به هنر اپرای ایرانی را فراهم آوریم.
بهروز غریب پور

تراژدی مکبث:
سردار مکبث Macbeth و سردار بانکو Bancuo پس از شکست سپاهیان نروژی و در راه بازگشت به اسکاتلند با جادوگران و ساحران روبرو می‌شدند که از آینده خبر می‌دهند و در حالی که امیرکاودورCawdor زنده است، او را سالار کاودور می‌خوانند و به او می‌گویند که شاه خواهد شد. ساحران در پاسخ سؤال بانکو می‌گویند که: فرزندان تو به پادشاهی می رسند. دو سردار غرق در تعجب و شگفتی از ساحران جدا می‌شوند. مکبث در راه بازگشت توسط پیک دانکن Duncan پادشاه اسکاتلند باخبر می‌شود که امیر کاودور به جرم عدم لیاقت به اعدام محکوم شده و ولایت کاودور نصیب او شده است و این پیام تکان دهنده، درستی پیشگوئی ساحران را بر او ثابت می‌کند.
دانکن برای تقدیر از سردار پیروز، مکبث به قصر او وارد می‌شود تا شب را نیز در کاخ او سر کند. غافل از آن که مکبث با وسوسه ‌همسرش "لیدی مکبث" فرجام این شب زندگی او را تدارک دیده‌اند. دانکن در خوابگاه به قتل می‌رسد و دستان مکبث و روان لیدی مکبث به خون ولی‌نعمتشان که به فروتنی و تواضع مشهور است، آلوده می‌شود، اما این پایان ماجرا نیست و مکبث برای آن که پیشگوئی ساحران محقق نشود، قاتلانی را برای کشتن فرزندان بانکو مأمور می‌کند. بانکو که بو برده ‌فرزندش "فلیانس" Fleance ممکن است کشته شود، او را فراری می‌دهد، ولی خود به دست همان قاتلان کشته می‌شود. مالکوم Malcom فرزند دانکن نیز می‌گریزد تا مبادا به قتل برسد و این اقدام بر خشم و میزان خونخواری مکبث می‌افزاید.
هدف بعدی مکداف Macduff سالار فایف Fiffe است که او نیز از اسکاتلند فرار کرده، به جمع مخالفان مکبث پیوسته است، اما مکبث کاخ مکداف را به آتش می‌کشد و زن و فرزندان سالار فایف را با قساوت به دیار مرگ روانه می‌کند.
اکنون مکبث و لیدی مکبث را چاپلوسان و بزدلان دوره کرده‌اند و هر آن کس که اندکی شجاعت و غیرت در وجودش هست، دو راه پیش رو دارد: گریختن از اسکاتلند یا پذیرش مرگ؛ پس فضای هولناکی بر اسکاتلند حاکم شده و حتی مردمان عادی نیز غالباً از ترس جان به جنگل‌ها پناه می‌برند.
لیدی مکبث که در آرزوی رسیدن به تاج و تخت بوده، گرفتار جنون شده و دستان آلوده اش را می‌شوید تا خون ریخته ‌دانکن و دیگران را از آن بزداید، اما هر‌بار بیش از پیش گرفتار عذاب وجدان شده و در سرسراهای کاخ راه می‌رود و افشای راز می‌کند و ندیمه و دیگران بر خود ‌می‌لرزند که چگونه بانو مکبث و مکبث دستان‌شان را به خون دیگران آلوده کرده‌اند؛ پس نه مکبث و نه همسرش شادمان نیستند و از این رو، مکبث به ساحران متوسل می‌شود تا از آن‌ها بشنود که آینده چگونه خواهد بود.
ساحران در بار دوم دیدار، او را امیدوار می‌کنند که حکومتش و جانش پا برجاست و مادامی که جنگل بیرنام به حرکت در نیاید و تا زمانی که فردی از مادر زائیده نشده باشد که اورا به قتل برساند نباید نگران باشد. اما در این اثناء مخالفان مکبث به سرکردگی مکداف دردمند و مالکوم در صدد حمله به اسکاتلند هستند و لیدی مکبث نیز در اوج جنون بسر می‌برد و سرانجام جان می‌سپارد.
سربازان تحت امر فرماندهان مخالف مکبث درختان جنگل بیرنام را قطع کرده و با استتار خود در پس آن‌ها بسوی مقر مکبث حمله می‌برند و او حرکت جنگل بیرنام را زنگ خطر تحقق پیشگوئی ساحران به حساب می‌آورد، اما هنوز امیدوار است که زنده بماند. هنگامی که از زبان مکداف می‌شنود که او از مادر زاده نشده، بلکه با جراحی شکم مادر، وی را بدنیا آورده‌اند، مرگ را پیش روی خود می‌بیند و چنین نیز می‌شود؛ مکداف، مکبث خیانتکار را می‌کشد و سپاهیان وارد کاخ شده و مالکوم را بعنوان شاه اسکاتلند بر‌می‌گزینند.

جوزپه وردی Giuseppeverdi (1813-1901):
از اهالی شمال ایتالیا بود و در همان سالی که ریچارد واگنر آهنگساز و سرآمد اپرا‌نویس‌های آلمانی به دنیا آمد او نیز پا به عرصه ‌وجود نهاد . در هفت سالگی پدرش برای او یک کلاوسن کوچک خرید، اما چون جوزپه ‌خردسال از نواختن آن عاجز بود، از شدت خشم با چکش آن را شکست. این کلاوسن که تا به امروز محفوظ مانده حاوی یک یادداشت کوتاه است: این آچارها و پدال توسط من، استفانو کاوالتی S.Cavaletti برای پسر کوچک، جوزپه وردی، تعمیر شده است؛ به امید آن که او نواختن کلاوسن را یاد بگیرد... 1821.
شاید کاوالتی تعمیرکار در وجود این پسرک خشمگین نابغه‌ای را دیده بود؛ در غیراینصورت این یادداشت تاریخی را نمی‌نوشت. به هرحال جوزپه به زودی نشان داد که در نوازندگی پیانو مستعد است، ولی برای به نمایش گذاشتن توانائی خیره کننده‌اش نیازمند زمان است و تا رسیدن به این نقطه به کرات و در مراحل مختلف و با این تشخیص که"فاقد استعداد موسیقی" است، در آزمایش‌های مختلف رد شد، اما سرانجام چوزپه وردی از سال 1842 و پس از اجرای نادوکو Naducco در اسکالای میلان به مدت پنجاه سال، شاخص‌ترین آهنگساز اپرای جهان شهرت داشت و آثار او هنوز هم در فهرست شاهکارهای موسیقی دنیا قرار دارد؛ به نحوی که رپرتوار اپراهای جهان در هر فصل حداقل یکی از آثار برجسته او: ریگولتو Rigoletto(1851) لاتراویاتا La traviata(1853) آیدا ‌ Aida(1871)، اتللو (1887) مکبث ) Macbeth1889) و... به اجرا در‌می‌آید.
چوزپه وردی با تصنیف سه اپرای عظیم: اتللو، مکبث، فالستاف (بر اساس کمدی زنان شادمان ویندسور) علاقمندی ویژه‌اش را به ویلیام شکسپیر نشان داد تا توانایی هنر اپرا را برای عرضه‌ ‌آثار تراژیک و کمیک این نابغه‌ جهان تئاتر به منصه‌ ظهور رساند.
جوزپه وردی علاوه بر خلق آثار صحنه‌ای، آثار متعدد مذهبی نیز خلق کرد که از میان آ‌ن‌ها "استابات ماتر" و "ته دئوم" قابل توجه است، اما شاهکار او در این زمینه "رکوئیم" Requiem‌ است که به مناسبت مرگ مانتزونی Manzoniشاعر ایتالیائی سروده است.